آلودهـــــ نباشد ..
که اگر روزی دستمان را به سویشـــــان دراز کردیم ...
رویمان بشود که دستمانـــــ را بگیرند ...
گناه میکنم
برادر شهیدم .......!!
اگر تو چفیه داشتی،
من چادر دارم........!!!
اگر تو با چفیه ات علی وار می جنگیدی،
من با چادرم زهرا وار زندگی میکنم.......!!
...
اگر تو در برابر بمب های شیمیایی چفیه ات را می بستی،
من در برابر نگاه های هرزه چادرم را سر میکنم.......!!
من همه ی افتخارم این است،
که سرخی خونت را به سیاهی چادرم سپرده ای........!!!!!!!!
خونت پایمال نمیشود برادر شهیدم......
اما مزارش را هیچکس ندانست که کجاست
شاید ما هنوز کوفی مانده ایم....
برای یوسف شدن
باید قید زلیخاها را زد!
عزیز خــــــــــدا شدن بها دارد...!
چادر یادگار مادرم زهراست . . .
اما کسی برای زنده نگه داشتن یادگارش دست به تبلیغ نمیزند . . .
اما کسی برای این گوهر گران بها ارزشی غائل نمیشود . . . .
اما بجای تبلیغ برای آن ، مانتوها و ساپورت های رنگارنگ را تبلیغ میکنند . . .
همان مانتوهایی که به ظاهر انسان را زیبا جلوه میدهد . . .
ولی در باطن انسان را بی ارزش جلوه میدهد . . .
همان مانتوها و ساپورت هایی که انسان را به یک وسیله برای
چشم چرانی و هوس رانی دیگران تبدیل میکند . . .
اما هیچکدام از ما که دم از علوی و زهرایی بودن میزنیم . . .
برای این معضل به دنبال راه چاره ای درست نگشته ایم . . .
و اجازه داده ایم این گوهر ارزشمند ، در بین همگان بی ارزش تر و بی ارزش تر شود . . .
یا زهرا شرمنده ایم . . . یا حیدر شرمنده ایم . . .
الهم عجل لولیک الفرح
به نام نماز
إنَّ الصلاه تَنهی عَنِ الفَحشاءِ و المُنکَر
ممنونم خدای من
ممنونم که لیاقت تنفس در نمازت را به بی لیاقتی همچون من داده ای
شک ندارم که اگر تا به حال به راه غیر از تو نکشیده ام به پاس همین چند جمله در راز و نیازم در طول روزهای زندگی ست که آن را هم توبه من داده ای
چگونه شکر این نعمتت را به جا بیاورم
چه زبانی بهتر از عصر عاشورای حسین
سر بر سجده معبود محبوبش
" اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک ..."
خداوندا برسان منتقم خون حسینی که هستی اش را به پای برپایی نماز امروز من داد...
" این الطالب بدم المقتول بکربلا..."
دل بی قرارم
*او خواهد آمد*
مؤمن، با حیا، بى نیاز، با وقار و پرهیزگار است.
شکی درآن نیست که حیا را خدابه زن داده و بسیارهم دوست میدارد...
حیا که خدشه دار شود بهانه ها جور است برای گریز...!
وگرنه........
میشود بازیگر بود ومشهور وباحیا هم بود........
میشود سفر رفت و خدا و حیا راهم داشت....
میشود قهرمان شد و حیا هم داشت....
درآن روز که همه ی حرمت ها شکسته و شد و حیا از میان رفت
بودند کسانی که حیا هم داشتند...
پس میشود تفریح هم رفت و حیا هم داشت...!
عشق و عاشقی و جوانی بهانه ست
وگرنه میتوان عاشق شد و حیا هم داشت....!
وقتی در عاشق شدنت حیا داشتی
فرجام آن همان است که هم خدا دوست دارد هم ما..!
امسال سال فاطمه ست...
خداوندا به حق زهرای مرضیه شاهکار خلقتت حیا عطا فرما...
یازهــــــــــــــرا.....
میگم مجنونم ولی نماز اول وقتمو نمیخونم
عده ای در شهر لباس های استین کوتاه ونازک تر از پر رو ترجیح میدهند به حجاب مادرمون زهرا(س)
میگیوند با این لباس ها میشویم با کلاس!با تمدن!
چادر دست وپا گیره دوستام مسخرم میکنند بهم میگن امل!!!عقب افتاده!!
مرد هایمان که رژ لب میزنند!ابروها رو تن تنی میکنند!ابروهایشان رو بر مدارند!
غیرت هم که میشود سیب زمینی!
شهرمان میخواهد مدرنیسم شود !لباس درست مردانه پوشیدن میشود باعث عقب ماندن!وجا ماندن در کورث دختر بازی!!!
و جا نمانیم از گرینوف های زمانه!کسانی که کمی ریش گذاشتن و ویقه ای گرد کردن میخواهند حاجی شودند !حاجی های به مکه نرفته!حاجی هایی که باعث شدند عده ای از دینمان زده شودند!حاجی هایی که میخواهند (سانسور شد!!)
اینگونه میشود که حجاب مادرم زهرا(س) و مردانگی برای عده ای نشانه عقب ماندگی هست!
وقتی الگوها تغییر پیدا کنند !ارزشها بی ارزش شوند!بازیگران شوند الگو جوانان عزیزمان
و
الگوهای ما در حاشیه بمانند دیگر همین میشود
که روزی بازیگری مریم مقدس شود وروز دیگر(سانسور شد!!)
شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد
شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم قدم بر داریم از این هم کهنه تر باشد
شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد
شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد
شاید صفای کودکیمان را اینجا، جا گذاشته ایم
شاید مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی
ماشین هایشان، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند
شاید آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود
و شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد
چشمها را باید شست...
جور دیگرباید دید...
من شکایت دارم...
از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست
از آن ها که به سخره می گیرند قـداسـتِ حجابِ مادرم را ؛
چـــــرا نمی فهمی؟
این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد
حـــُرمــت دارد !